در اين دوره بود که به جريان مبارزه با رژيم طاغوت پيوست و در جريان اين فعاليتهاي سياسي،مدتي زنداني شد. با ارشاد روحانيت راستين مسير عشق و خون را از قم آغاز كرد.
ايام پرحادثه انقلاب اسلامي را با تلاش و تکاپو سپري کرد و در پيشبرد اهداف امام خميني (ره) با جان و دل کوشيد. او که تشنه معارف اسلامي بود قصد هجرت دوباره به قم را داشت اما اروميه به او بيشتر نياز داشت. نيازش به او بيشتر بود.
با رشد و اوجگيري انقلاب اسلامي و با توجه به اين که مهندس راه و ساختمان بود، ميتوانست موقعيت شغلي و پست مهمي بدست آورد و در مأموريتهاي مختلف شرکت كند لاجرم در نقش مديريت يک شرکت بزرگ راهسازي در راستاي عمران و آبادي به تلاش پرداخت و همزمان تلاش خود را در جهت دفاع از خط امام و انقلاب در قبال گروهکها، منحرفين و محاربين آغاز كرد.
او هرچند مدير شرکت بود ولي مسئوليتها هرگز نتوانست او را تسليم خود كند بلکه او شيرمردي بود از تبار حسين (ع) بطوريکه با شروع جنگ تحميلي در اولين روز جنگ مسئوليتها را رها کرده و به دليل علاقه به انقلاب و حفظ و حراست از آن سبب شد تا براي انجام خدمات بيشتر به سپاه پاسداران ملحق شد.
او دوشاوش سرداراني چون باکري عازم جبهه جنوب شد و در سال 1359 با دعوت سپاه به اروميه بازگشت و فرماندهي عمليات سپاه را عهدهدار شد و فصلي ديگر از دلاوري ها به نام اين سردار بزرگ رقم خورد.
وي به عنوان سربازي جان برکف براي انجام هر مأموريتي در راه انقلاب پيشقدم بود و شهادتطلبان را در سايه بيرق سرخ سپاه اسلام مهيا كرده و خود نيز پيشاپيش همه پاي در ميدان نبرد با منحرفين و محاربين (احزاب منحله دمکرات کردستان و کوموله)نهاد ومنطقه عمومي دارلک – گوگ تپه و مهاباد را از لوث وجود ضدانقلاب پليد و حزب منحله دمکرات، پاک كرد و سرانجام بعد از خدمات ارزنده در راه انقلاب در تاريخ سي ام خرداد 1360 در اين نبرد به همراه ياران با وفايش به فيض شهادت نائل آمد.
فرازهايي از سخنان سردار شهيد مهدي اميني
ما يک تکليف داريم و آن عمل کردن به احکام است و گوش دادن به فرمان امام و ولايت فقيه، ما مجبور نيستيم که ببينيم نتيجه چه خواهد شد ، ما به اداي تکليف موظفيم .
آن چيزي که ماندگار است افکار اسلامي است. ما بايد از کساني خط بگيريم که از افکار ناب اسلام و ائمه خط گرفته باشند اين احزاب از روي هوي و هوس برنامههايي در جهت نفي اسلام و اثبات مباني ضد خدايي دارند و در نهايت نابود شدنياند.
اگر ما روحانيت را از دست بدهيم انقلاب از دست ميرود.
اگر تنها خودم در سپاه (اروميه) بمانم باز هم از سپاه دفاع و حمايت خواهم کرد.
اگر اين جنگ به ما تحميل نميشد من روزانه حداقل 500 متر آزادراه ميزدم. الآن (منافقان و دشمنان) ما را مجبور کردهاند که کارهاي عمراني را کنار گذاشته و تفنگ بر دوش بگيريم .
خاطره
مادر شهيد:
همسر مهدي ميگفت: به مهدي گفتم چرا اسمت را عوض کردي؟(نام قبلي مهدي شهرام بود) مهدي جواب داد: بعد از شهادت من ميفهمي و مهدي در شب تولد حضرت مهدي (عج) به شهادت رسيد. فرمانده سپاه به خانه ما آمد و گفت: امروز ميلاد حضرت مهدي (عج) است و آمدهايم به شما تبريک بگوييم. گفتم مثل اينکه ميخواهيد دو تا تبريک بگوييد. ديگر چيزي نگفتند و من فهميدم مهدي شهيد شده.
گفتني است رفعت شهيدي مادر شهيد مهدي اميني سهشنبه نهم مهرماه جاري درگذشت.